سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
سیناسینا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات سورنا

مهندس لپ تاپ!!

هر موقع خودم با کامپیوتر دارم کار می کنم و احیانا از پای کامپیوتر بلند میشم به سورنا می گم، بابایی من درس دارم دست به کامپیوتر نزن! دیروز رفتم تو اتاق که دیدم سورنا از پای کامپیوتر بلند شد که بره دستشویی، همین که وارد شدم گفت، دست به کامپیوتر نزنیا، من درس دارم، تو برو با لپ تاپت کار کن!!! بعد هم که از دستشویی اومده میگه بابا من مهندس کامپیوترم و تو مهندس لپ تاپ، باشه؟  
27 مرداد 1393

حسادت های اولیه

روزهای اول خیلی جالب بود، به محض اینکه من یا مامانش چیزی به سینا می گفتیم، سورنا می گفت به من هم بگید! مثلا داشتم به سینا می گفتم، بابایی شیر میخوای؟ که یهو سورنا گفت به منم بگو، گفتمش بابا تو که دیگه بزرگ شدی، شیر نمیخوای، گفت بهم بگو گرسنه ته؟ وقتی گفتمش، جواب داد آره و یه بشقاب غذا براش آوردم و همشو خورد. ولی این روزها دیگه مثل روزهای اول نیستش، حتی خودشم میاد به مامانش تو کارها کمک میکنه! البته ما هم حواسمون هست که اگه خواستیم قربون، صدقه سینا بریم به سورنا هم همون جمله رو بگیم!
2 مرداد 1393
1